من آدرس خونمون رو بلدم

ساخت وبلاگ
خیلی دنبال خونه گشتیم کلی ایده و نکته در مورد خونه تو سرم بود، مثلا طبقه اول نباشه ، قدیمی نباشه، نور گیر باشه و خیلی چیزای دیگه که البته وقتی تو تهران زندگی میکنی باید از خیلی از خواسته هات در مورد زندگی بگذری چه به برسه به خونه مورد علاقه ات !! گشتیم و گشتیم و بالاخره خونه پیدا شد ، ابراهیمی جنوبی کوچه دهم. خب خیلی چنگی به دل نمیزد اما به پولمون و یه مقدار خیلی کوچیک به ایده های تو ذهنمون نزدیک بود (مثلا طبقه اول نبود) خب بازم خدا رو شکر کردیم و کلی ایده دیگه تو سرمون بود برای بهتر شدنش . مثلا کاغذ دیواری فلان بزنیم و چند تا چراغ کجا ها اضافه کنیم به نور خونه کمک میکنه و پرده چه مدلی بخریم بهتره، تو سرم یه خونه مدرن بود و هزار و یک جور قرتی بازی. خب از هزار یک جور فقط دو سه جورشو انجام دادیم که اونم با هزار مکافات. خلاصه که خونه خوبی بود . مهم تر از خونه تصمیم من بود برای داشتن یه زندگی آروم، خانواده مهربون و دوستای خوب . زندگیم هست خوانوادم هنوز بی نهایت مهروبونن و دوستام خوبتر از همیشه اما دیگه تو اون خونه نیستم. ابراهیمی جنوبی ، کوچه دهم،  طبقه سوم و جوری پشت ساختمون بود آپارتمان ما که یه نمه نور باریکم تو نمیپاشید. ولی دوسش داشتم . مبل طوسی سیر جلو تلویزیون ، فرش سفید و تلویزون گندمونو دوست داشتم. عمر اینا یک ماهم نشد که ول کردیم اومدیم این سر دنیا جایی که انقد روزای اول برام عجیب و غریب بود که مثل یه خواب بد تو خاطرم مونده ،مثل کابوس . خونمون اینجا طبقه اول نیست . از هر طرفش بچرخی تو روز خورشیدو میبینی و آسمون انقدر آبی و صافه که تو واقعی بودنش شک میکنی، از پنجره هاش از سر تا ته خونه درخت و سبزه میبینی ، یه جاده صاف و رو به افق.  ولی چند ماه گذشته من آدرسشو ی من آدرس خونمون رو بلدم...ادامه مطلب
ما را در سایت من آدرس خونمون رو بلدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parinazvahed بازدید : 117 تاريخ : شنبه 4 تير 1401 ساعت: 13:22

خیلی دنبال خونه گشتیم کلی ایده و نکته در مورد خونه تو سرم بود، مثلا طبقه اول نباشه ، قدیمی نباشه، نور گیر باشه و خیلی چیزای دیگه که البته وقتی تو تهران زندگی میکنی باید از خیلی از خواسته هات در مورد زندگی بگذری چه به برسه به خونه مورد علاقه ات !! گشت من آدرس خونمون رو بلدم...ادامه مطلب
ما را در سایت من آدرس خونمون رو بلدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parinazvahed بازدید : 97 تاريخ : جمعه 12 آبان 1396 ساعت: 3:21

آدم ها موجودات غریبی هستند، مثلا ممکنه خیلی عصبانی باشن لبخند بزنن ، خیلی غمگین باشن و لبخند بزنن ، خیلی ترسیده باشن و لبخند بزنن ، و بدتر از لبخند سکوت کردنه و بدتر از سکوت اطاعت کردنه. روزی که اخراج شد با لبخند با رییسش دست داد و با لبخند با همکارانش خداحافظی کرد ، حتی با چند نفر شوخی  هم کرد و مشتی اسکناس چپوند تو جیب آبدارچی.  با کارمند لوند امور مالی چایی خورد و با چشمکی بهش گفت: گور باباشون خودم نخواستم بیام منو میشناسی که؟ و خندید. پا گذاشت توی خیابون و بدون عجله برای رسیدن به خونه قدم زد . بزاق خشک شده گوشه لبش رو با دو انگشت سبابه و اشاره دست راستش پاک کرد. رسید سر خیابون، تاکسی سمند من آدرس خونمون رو بلدم...ادامه مطلب
ما را در سایت من آدرس خونمون رو بلدم دنبال می کنید

برچسب : لبخند,عزیزم, نویسنده : parinazvahed بازدید : 91 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 17:17

سر ظهر شده بود که خسته شدم از چرخ زدن تو اینستاگرام و فیس بوک . عدس پلو بار گذاشتم برای ناهار، کشمش خیس کردم و دمی گذاشتم رو برنجم. گوشیمو چک کردم که ببینم خبری شده از دوستانی که سر صبح بهشون پیام دادم یا نه. که نه نشده بود . هیچ کس. پا شدم لباس ها رو انداختم تو خشک کن . سر ظهر شده بود که بیکار شدم من آدرس خونمون رو بلدم...ادامه مطلب
ما را در سایت من آدرس خونمون رو بلدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parinazvahed بازدید : 102 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 6:32

خیلی دنبال خونه گشتیم کلی ایده و نکته در مورد خونه تو سرم بود، مثلا طبقه اول نباشه ، قدیمی نباشه، نور گیر باشه و خیلی چیزای دیگه که البته وقتی تو تهران زندگی میکنی باید از خیلی از خواسته هات در مورد زندگی بگذری چه به برسه به خونه مورد علاقه ات !! گشتیم و گشتیم و بالاخره خونه پیدا شد ، ابراهیمی جنوب من آدرس خونمون رو بلدم...ادامه مطلب
ما را در سایت من آدرس خونمون رو بلدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parinazvahed بازدید : 105 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 6:32

 

گاهی برگرد و بغلم كن

برگرد و تنگ بغلم كن

وقتی حافظه‌ی تن بيدار می‌شود

هوسی قديمی دوباره در خون می‌دود

وقتی لب‌ها و پوست يادشان می‌آيد

و دست‌ها هوای لمس تو را دارند

گاهی برگرد و بغلم كن

وقتی لب‌ها و پوست يادشان می‌آيد

مرا با خود ببر

در شب.

- كنستانتين كاوافی

+ نوشته شده در جمعه بیست و سوم خرداد ۱۳۹۳ساعت 21:35 توسط پری |
من آدرس خونمون رو بلدم...
ما را در سایت من آدرس خونمون رو بلدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parinazvahed بازدید : 75 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 10:23

چیزی که همسر یک نویسنده هرگز درک نمی کند این است که 
وقتی همسرش از پنجره به بیرون خیره شده است دارد کار می کند.

- بورتون راسکوئه

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۳ساعت 22:29 توسط پری |
من آدرس خونمون رو بلدم...
ما را در سایت من آدرس خونمون رو بلدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parinazvahed بازدید : 66 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 10:23

دست می کشم توی موهام ، به چند تار مو توی دستم نگاه می کنم. خوابم داره تعبیر میشه. جلو آینه می شینم و هزار بار بیشتر برس میکشم و به برس پر از مو نگاه می کنم. مامان میگه چشم کردن موهامو. اخه کی مثل من مو داره؟ دانشگاه که می رفتم همه ی بچه ها حسرت مو های منو داشتن. گاهی که تو دستشویی می خواستم موها مو من آدرس خونمون رو بلدم...ادامه مطلب
ما را در سایت من آدرس خونمون رو بلدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parinazvahed بازدید : 115 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 10:23

صبح ها، وقتی بیدار می شوم که او هنوز خواب است، همسرم را می گویم. همیشه یه ربع زودتر از زنگ ساعت موبایلم بیدار هستم و همیشه هم از این بابت خودم را سرزنش میکنم. آخر این صبح زود برخاستن های هر روز و هر روز  برایم سخت و کشنده است. هفته اول که این موضوع را فهمیدم با خودم گفتم عادی می شود، که نشد و پنج س من آدرس خونمون رو بلدم...ادامه مطلب
ما را در سایت من آدرس خونمون رو بلدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parinazvahed بازدید : 84 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 10:23

بهش که فکر میکنم خیلی دور نیست اما در واقعیت چند سالی گذشته از من.

من آدرس خونمون رو بلدم...
ما را در سایت من آدرس خونمون رو بلدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parinazvahed بازدید : 85 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 10:23